Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (4905 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Bums {m} U صدای ضربه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Brummen {n} U صدای بم
Stoß {m} U ضربه
Hieb {m} U ضربه
Schlag {m} U ضربه
Einschlag {m} U ضربه
Aufschlag {m} U ضربه
Coup {m} U ضربه
Anlaut {m} U صدای آغازی
Eulenschrei {m} U صدای جغد
Donnerstimme {f} U صدای رعد
Begleitstimme {f} U صدای دوم
Bruststimme {f} U صدای ته گلو
Flügelschlag {m} U صدای بال
Brustton {m} U صدای ته گلو
Brustton {m} U صدای سینه
Bruststimme {f} U صدای سینه
Bums {m} U صدای بلند
Alt {m} U آلتو [صدای بم زن]
meckern [Ziege] U مع مع کردن [صدای بز]
Näseln {n} U صدای تودماغی
Beifallsruf {m} U صدای آفرین
Brummkreisel {m} U صدای وزوز
Altstimme {f} U آلتو [صدای بم زن]
Brummkreisel {m} U صدای فرفره
nasale Aussprache {f} U صدای تودماغی
Bums {m} U صدای احتراق
zuschlagen U ضربه زدن
Stoßdämpfer {m} U ضربه گیر
Erstschlag {m} U اولین ضربه
Fang {m} U ضربه خلاص
Blitzschlag {m} U ضربه ساعقه
Flügelschlag {m} U ضربه بال
Druckwelle {f} U موج ضربه ای
Donnerschlag {m} U ضربه صاعقه
Anstoß {m} U ضربه [توپ]
hauen U ضربه زدن
Dolchstoß {m} U ضربه خنجر
blöken [Schaf] U بع بع کردن [صدای گوسفند]
brüllen U صدای گاو کردن
Fußballrowdy {m} U خرابگر پر سر و صدای فوتبال
grölen U صدای گاو کردن
brüllen U صدای غرش کردن
grölen U صدای غرش کردن
180 Anschläge pro Minute U ۱۸۰ ضربه در دقیقه
Freistoß {m} U ضربه آزاد [فوتبال]
Angabe {f} U ضربه اول [ورزش]
Anschlag {m} U برخورد [ضربه] [اصابت ]
Beaufschlagung {f} U برخورد [ضربه] [اصابت ]
zuschlagen U محکم ضربه زدن
Anschlag {m} U ضربه [ماشین تحریر]
sich verletzen U ضربه روحی خوردن
Jemanden einen Schlag geben U به کسی ضربه زدن
Bariton {m} U باریتون [صدای متوسط مرد]
zuschlagen U با صدای بلند یا محکم بستن
still <adj.> U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
ruhig <adj.> U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
leise <adj.> U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
Schrei {m} U صدای بلند مثل سرفه
heiserer Schrei {m} U صدای اردک درآوردن [قد قد کردن]
grölen U صدای شبیه نعره کردن
brüllen U صدای شبیه نعره کردن
Durch den Nebel des Weines hörte er ihre Stimme. U در گیجی از شراب صدای او [زن] را شنید.
seltsames Geräusch U صدای عجیب و غریب [در خودرو]
etwas aufbrechen U با ضربه چیزی را باز کردن
etwas aufschlagen U با ضربه چیزی را باز کردن
Jemanden einen Schlag geben U به کسی ضربه وارد کردن
Schrei {m} U صدای گوشخراش [ فریاد شبیه جیغ ]
rauschen U صدای برگ خشک ایجاد کردن
Knall {m} U صدای بلند [مانند ترقه یا انفجار]
Begleitstimme {f} U صدای فرعی [در موسیقی چند صدایی]
Fistelstimme {f} U صدای زیر غیر طبیعی [موسیقی]
Abstoß {m} U ضربه کاشته از محوطه جریمه [فوتبال]
Die Sonne knallt. U نور خورشید [با شدت] ضربه میزند.
hopsala ! U اوه یا وای [صدای کسی که ناگهان می لغزد]
Falsett {n} U صدای نازک غیر طبیعی انسان [موسیقی]
Mäh! U بع! [صدای گوسفند دادن برای جلب توجه]
Falsettstimme {f} U صدای نازک غیر طبیعی انسان [موسیقی]
Hoppla ! U اوه یا وای [صدای کسی که ناگهان می لغزد]
Sachen umherwerfen U [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
Bitte hinterlassen Sie Ihre Nachricht nach dem Signalton. U لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید.
etwas [Akkusativ] sehr laut abspielen U با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
Divot {n} U چمن گلف کنده شده با ضربه چوب [ورزش]
den Ball ins Tor donnern [schmettern] [knallen] U با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
Kotelett {n} U چمن گلف کنده شده با ضربه چوب [ورزش]
den Ball wegklatschen [Torhüter] U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
ächzen U صدای لولای روغن نخورده دادن [همچنین اصطلاح مجازی]
Auftakt {m} U ضربه ناقص رهبر ارکستر بلافاصله قبل از اجرای اثر
knacken U بهم فشردن [مچاله کردن ] [صدای بهم خوردن چیزی ] [درهم شکستن]
jodeln U صدای آواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی درآواز خود تکرارمیکنند
anschlagen [Musikinstrument] U زدن [ضربه زدن] [آلت موسیقی]
treffen U اصابت کردن [برخورد کردن] [ضربه زدن ] [زدن]
schlagen U اصابت کردن [برخورد کردن] [ضربه زدن ] [زدن]
aufschlagen U اصابت کردن [برخورد کردن] [ضربه زدن ] [زدن]
hinschlagen U اصابت کردن [برخورد کردن] [ضربه زدن ] [زدن]
anschlagen U اصابت کردن [برخورد کردن] [ضربه زدن ] [زدن]
knirschen U صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره [خرد شدن]
abschlagen U لپ پریده شدن [کردن] [با ضربه جدا کردن] [تکه تکه یا ریز ریز کردن]
anschlagen U لپ پریده شدن [کردن] [با ضربه جدا کردن] [تکه تکه یا ریز ریز کردن]
[leicht] abbrechen U لپ پریده شدن [کردن] [با ضربه جدا کردن] [تکه تکه یا ریز ریز کردن]
[Stücken] ausbrechen U لپ پریده شدن [کردن] [با ضربه جدا کردن] [تکه تکه یا ریز ریز کردن]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com